من و پسرخالم علی
ماچند ساعت بعد از سال تحویل از بهشت زهرا به خانه اومدیم
میثم جون
سال تحویل ما به اتفاق مامان وباباومهدی وعمه منصوره ومحمدرضا رفتیم بهشت زهرا سرمزار مامانجون وآقاجون . من اونارو خیلی دوست دارم ودلم براشون خیلی تنگ شده ایشالا اون دنیا بهترینجای بهشت جایگاهشون باشه. بر ای شادی روحشان فاتحه الصلوت من و مهدی ما هردوتامون خیلی دلمون برای مامانجون وآقاجون تنگ شده. من و عمه منصوره با محمد رضا. اینجا مزار عموغلامرضاست عموم شهید شده من با اینکه ندیدمش ولی خیلی دوستش دارم. ...
نویسنده :
میثم
12:18
میثم گله
میثم به موهاش خیلی حساسه همیشه مراقبه که موهاش بهم نریزه خیلی خوب از موهاش نگهداری میکنه. تابستونه گذشته موهاش خیلی خوشگل و خوش فرم شده بود . شاید شماهم ازمدل موهاش خوشتون بیاد...! ...
نویسنده :
میثم
0:17
میثم مامان
من و مهدی با بابام توزمستون رفته بودیم جاده تلو برف بازی جای همتون خالی این گوله برف به هرکی بخوره کارش به بیمارستان میکشه. من داداشم مهدی رو خیلی دوست دارم. ...
نویسنده :
میثم
0:07
بدون عنوان
ما یه جا رفتیم که من کلی اونجا فوتبال بازی کردم ...
نویسنده :
میثم
9:47
میثم گل (نویسنده مامان میثم)
میثم عمه ها وخاله هاشو خیلی دوست داره مخصوصا عمه فاطمه. میثم هفته هفت روزه هشت روزشو میخوادبره خونه عمه فاطمه خدا عمه را براش نگهداره البته میثم حق داره عمشو خیلی دوست داشته باشه چون عمه فاطمه خیلی خیلی بامحبته. ...
نویسنده :
میثم
21:32
میثم(نویسنده مامان میثم)
پسرم خیلی بانمک و بامزه است ولی خیلی هم توکاری که میخواد انجام بده مثل فوتبال جدی و سرسخته ...
نویسنده :
میثم
21:31